دانشمندان آزمايشگاهی در برکلی توانستند تصاوير کوچکترين موجود زنده را تا به امروز ثبت کنند.
در تصاوير ويديويی و عکسهايی که از سوی آزمايشگاه برکلی و در يک تحقيق علمی ثبت شده است، تصاوير اين باکتری ديده میشود.
اندازه اين باکتری بسيار کوچک ۰.۰۰۹ ميکرون مکعب است. با کنار گذاشتن ۱۵۰ هزار از اين باکتری کنار هم میتوان حجمی به اندازه نوک يک تار مو ايجاد کرد.
به گزارش سایت «مادر بورد»، محققان پروژه یاد شده میگويند اين کوچکترين شکل ثبت شده حيات زنده تاکنون است که تمامی توانايیهای سلولی هم دارد.
«جيل بنفيلد» از محققان اين پروژه میگويد: «تاکنون درک ما از اين گونه کوچک از حيات خيلی کم بود و حالا وارد دوران جديدی شدهايم».
وی افزود: «اين باکتریها نقش زيادی در اکوسيستم زندگی ميکروبی دارند و ما هنوز از کارکرد واقعی آنها مطلع نيستيم».
پژوهشگران توانستند اين باکتری را از آبهای زيرزمينی که از «کلرادو» استخراج شده بود و طی سه مرحله جدا کنند. سپس با استفاده از دوربينهای دو و سه بعدی، تصوير آن را ثبت کنند.
اين تحقيق میگويد هيچ اجماعی وجود ندارد که کوچکترين شکل از حيات در چه اندازهای است. اين باکتری، کوچکترين اندازهای است که تا به امروز پيدا و ثبت شده است.
تصاویر ثبت شده از این باکتری بسیار کوچک (ویدئو صدا ندارد):
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
یک شنبه 3 اسفند 1393 ساعت 13:12 |
بازدید : 1796 |
نویسنده :
آراز شیوا
| ( نظرات )
|
"سوری"، بانوی عاشق پیشه ای که حدود 40 سال میهمان کوچه پس کوچههای اردبیل و مردم آذربایجان بود،به ندای دل خود دست نیافت اما به همت مردم اردبیل و خیران آذربایجانی صاحبخانه شد.
سوری، بانویی عاشق پیشه الموتی است که حدود 40 سال پیش به خاطر عشق به جوانی اردبیلی راهی این دیار میشود و از همان روز در این شهر میماند. شعرا و مردم شهر اردبیل از این بانوی میهمان شهر خود افسانهها و قصهها ساخته اند و داستان واقعی او با قصه عشق در آمیخته و حالت افسانه واری به خود گرفته است.
"جهنمده بیتن گول" حکایتی است واقعی از ماجرای عشق دختری به نام سوری از "الموت"، یکی از روستاهای توابع قزوین به یک پسر اردبیلی به اسم "ایوب" که در این روستاسرباز معلم (سپاه دانش) بوده است. این ماجرا حدود 30- 40 سال پیش اتفاق افتاده و این خانم 70 ساله هماکنون بدون رسیدن به خواسته ی دل خود،40 سال است که در اردبیل زندگی می کند.
این حکایت را چند سال پیش مرحوم "عاصم اردبیلی"، یکی از شاعران برجسته معاصر به صورت نظم نوشته و در مجموعه شعر "قانلی سحر" (سحرگاه خونین) به چاپ رسانده است. داستان از این قرار است که یک پسر اردبیلی در دوره سرباز معلمی خود، در دامنه کوههای الموت با دختری آشنا شده و ارتباط عاطفی برقرار میکند. اما دوره سربازی پسر تمام میشود و به اردبیل باز میگردد. سوری به انتظار بازگشت معشوق مینشیند اما خبری نمیشود. از هر مسافری خبر میگیرد اما هر امیدی به ناامیدی ختم میشود. دخترک پاک و بیآلایش، رخت سفر برمیبندد، دل از دیار خود میکند، خانه و کاشانه خود را رها می کند و به سوی عشقی که او را رها کرده، میشتابد؛ پرسان پرسان خانه عاشق را می یابد اما وقتی زنی جوان در را به روی او میگشاید، متوجه میشود که عاشق سینه چاک او، متاهل و دارای زن و فرزند است. دیگر روی برگشتی ندارد.هم چنان نسبت به عشق خود وفادار مانده و درهوای کوی یار، عمر و جوانی را سپری میکند. سوری در اردبیل میماند و گفته میشود که عشق این پسر او را دیوانه کرده است.
ماجرا به سرعت در میان اهالی پخش میشود و سوری مورد احترام اهالی اردبیل قرار میگیرد. ازآن روز سالیان درازی گذشته و آن دختر زیبا و جوان اکنون پیر شده و غبار روزگار بر چهره رنج کشیده و رنجورش نشسته اما هم چنان در خیابانها و کوچههای شهر میگردد. ماجرای غم انگیز عشق سوری را که نقل محافل شده، مرحوم عاصم کفاش اردبیلی به نظم می کشد.
www.youtube.com/watch
سوری در آیین بزرگداشت این شاعر اردبیلی که اسفندماه پارسال برگزار شد، حضور یافت و از وی که در آن زمان در قید حیات بود، با اهدای دسته گلی تجلیل کرد.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0